دنیای رمان من

دنیای رمان

دنیای رمان من

دنیای رمان

قسمت بیستم رمان هووو کجایی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

 

مامانم که از خجال سرخ شده بود سینی را بر داشت و با دستش اشاره به دستشویی



کرد و گفت آقا ارسلان 



ببخشید این دختر ما یکم تنبله بفرمایید لباستون را تمیز کنم اگه می شه کتتون را بهم بدین




ارسلان/دستتون درد نکنه اما من همینطوری راحتم




 

بابام/پسرم تعارف نکن




 

بابای ارسلان/ دخترم چیزتون که نشد




 

من که از خنده پوکیده بودم گفتم کیییییییییی من نه بابا





 

مامان ارسلان یک چشم غره ای بهم رفت که مردم هرچی باشه دیگه مادر شوهره دشمن عروسه





 

ارسلان/با جدیت کامل گفت ببخشید می شه بریم سر اصل مطلب




 

بابام/بله آقا ارسلان مردنگی خودتو بهم نشان دادی من که مواقفم الان خودتون برید تو پارکی حرفاتون را بهم



بزنید



 

بابای ارسلان/پس یاعلی



 

ارسلان /خب دنیز خانم بریم



 

برییییییییییممممم



 

*بعد سوار ماشین ارسلان شدیم ماشینش اگس 33 بود از نوع شاستی بلندش رنگشم سفید بود ارسلان با سرعت



125رانندگی می کرد



 



ارسلان می شه آرام تر رانندگی کنی



 

ارسلان /چرا که نه



 

بعد با سرعت 10 می رفت



 

مسخره بازی در نیار





ارسلان/چشم  خب  باید الان تو این مواقع چی  باید گفت ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟



 

خودتو باید معرفی کنی



 

ارسلان/ اول تو بگو


 

باااااش خب من دنیز پارسیان هستم 19 ساله از تهران عاشق شیطونی ام و عقیده دارم که دختر دستش توی



جیبه خودش باید باش و همیشه هم از اقایون اطاعت نکنن و  من خیلی انتقام جوام هرکی یک بلا سرم بیاره صد



برابرا می بینه غذای موردعلاقه ام لازانیااه عاشق رنگ بنفشم فوتبالی هم هستم تیمم هم استقلاله




 

ارسلان که از خجالت سرخ شده بود گفت دنیز خانم رسیدیم



 

می شیه به من نگی دنیز خانم تنم مورمور می شه



 

ارسلان /چشم



 

بعد پیاده شدیمو توی پارک قدم می زدیم اسم پارک بنفشه بود خیلی هم خلوت بودفقط 4 تا خانواده بودن




خب حالا تو خودتو معرفی کن




 

ارسلان/من پسری هستم که عقاید خودمو دارم و عقید دارم که زنم باید محکم  پشتم بایسته و ازم حمایت کنه من



تو وجودم از خیانت متنفرم و اگه یک روز زنم بهم خیانت کنه واقعا نابود می شم منم فوتبالی ام اما تیم مورده



علاقم پرسپولیسه رنگ موردعلاقم  مشکی غذای موردعلاقم دلمه اه تمام دلمه ها را دوست دارم تو زندگیم هم



عاشق شدم اولین بار بود که عاشق شده بودم می تونم قطعا بگم براش جونم هم می دم عاشق موسیقی ام گیتار



پیانو می زنم



هیسسسسسسس دیگه ادامه نده پس چرا با اونی که عاشقشی ازدواج نمی کنی ؟؟؟؟؟؟؟



 

ارسلان با خندا گفت اخه کی گفته من باهاش ازدواج نمی کنم ؟؟؟؟؟؟




یعنی چی تو از من می خوای زن دومت بشم واقعا پروووووووییییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟



 

ارسلان/هههههههههه نه بابا چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ زن دوم کیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟ باتوام تو تمام زندگیه منی امروز و فردامو



من باتو می بینم تو جون منی تمام زندگیمی اگه نباشی زنگی برام تمام می شه توییی عشق من



 

*چیییییی؟؟؟؟؟؟ای خدا این حرفا را باید یاشار به من می گفت نه تو من زندگیم یکی دیگه ست  دوست داشتم




همونجا داد می زدم اما من یاشار را دوست دارم اما من نمی تونم با ارسلان این کارا کنم  تو چشماش یک عشق




لطیفی را می دیدم که توی چشمای یاشار نبود باید قبول می کردم که یاشار عاشقم نیست ایییییییییی خدا ما مثل




دوخط موازی هستیم که هیچ وقت بهم نمی رسیم ایییییییییییییییییی خدا چه تلخه زند گی




 

ارسلان/وقتی خجالت می کشی خوشکل تر می شی




 


ارسلان من پشمک می خوام



 

الااااان؟؟؟؟؟؟؟؟؟




آرررررررره

 

اینجا که نداره اما سوار ماشین شو می دونم کجا می تونم بگیرم




 هردومون سوار ماشین شدیم نیم ساعت بعد رسیدیم به پارک ملت می خواستم پیاده شم اما ارسلان گفت خودم




برات می گیرم



 

مرسسسسسسسسسیییییییییی ارسلان




 

*ارسلان رفت بعد یک دفعه موبایل ارسلان زنگ زد ور داشتم




الو سلام بفرمایید




سلام ببخشید اشتباه گرفتم موبایل ارسلان آریایی را خواستم






*چه قدر صداش آشنا بود



آهان درست گرفتم دنیزززززززززز



 

چییییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟یاشار




 

بله منم حالا کارت به جایی رسیده که  موبایل ارسلان را بر می داری !!!!!!!! واقعا که




 

نه به خدا این طوری که تو فکر می کنی نیست




 

یاشار/الکی دلمو خوش کردم که آدمی اخر پشیمون می شی !!!!!!!!ولی تو لیاقت نداری





الوووووووووووووو



 

*تو مرد نیستی که قطع می کنی این همه آدم من چرا باید عاشق تو می شدم هاتو خیلی آشغالی حق نداری به من




توهین کنی اه اه اه تو لیاقت منو نداری تو حتی به پای ارسلان هم نمی رسی




 

بعد ارسلان امد تو دستش پشمک بود با خنده گفت بفرمایید




مرسیییی یاشار زنگ زد فکر کنم کارت داشت

 



ولش کن بعد بهش زنگ می زنم حالا از ماشین بیا پایین کارت دارم فقط سوال نپرس



 

 

ارسلان  و...




ارسلان/ هیچی نگو




 

*پیاده شدم این پارک بیش اندازه شلوغ بود بعد ارسلان رفت بالای یکی از نیمکت های پارک ایستاد و داد زد



خانم ها و آقایون شما هم شاهد باشین من عاشق این دختره شدم  براش میمیرم جونم را براش می دم دنیییز بامن



ازدواج می کنی؟؟؟ قول می دم خوشبخت ترین زن دنیا کنمت  اگه قبول کنی من تو ابرها پرواز می کنم




 

*یک لحظه سوکوت پارک را گرفته بود من که سکته زده بودم و تمام مردم داشتن با موبایلاشون فیلم برداری



می کردن 

 



ارسلان قلبش امده بود توی دهنش از ترس این که من جواب منفی بدم




 

بعد داد زدم ارسلان بیا پاییت من جوابم مثبته



 

ارسلان /وااای چی؟؟؟؟ دوباره می گی

 



آره من باهات ازدواج می کنم




 

وااای خدای من شما مردم شماهم شاهدین همتون شام مهمون من پنج شنبه همه رستوران برج میلاد دعوتن



 

·        اما  دلم اجازهی خوش حالی  را نمی داد من مجبور بودم

نظرات 9 + ارسال نظر
لاله پنج‌شنبه 11 اردیبهشت 1393 ساعت 11:02

آپ کن دیگه

چشم

پارسی دخت پنج‌شنبه 11 اردیبهشت 1393 ساعت 00:39 http://justmyadam.blogfa.com/

عاغا بابا به ایی یاشار بوگو خو...
غرورته بذار زیر پا ایی یه باره...
حالا فعلن این کار مهم تره...
به جان خودم ولت مکنه می ترشی هااااا
راسی بیاوووو اپمممم جیگر...

شهرزاد هرچی بهش می گم ولی نمی فهمه بزار بتروشه مامانم باهاش ترشی لیته درست می کنه

لاله چهارشنبه 10 اردیبهشت 1393 ساعت 07:10

پس من منتظرم

فردا همه چی معلوم می شه اجی قسمت اخر داستانه

Feri Lambert چهارشنبه 10 اردیبهشت 1393 ساعت 06:39

زودی آپ کن...

فردا اپ می کنم و قسمت آخر

لاله سه‌شنبه 9 اردیبهشت 1393 ساعت 18:32

کى مى آپى؟

پنچ شنبه

هر وقت پست بعدی رو گذاشتی خبرم کن

چشم

لاله شنبه 6 اردیبهشت 1393 ساعت 18:15

بازم آپ کنى خوش حال میشیم...

چشم آجیییی

Feri Lambert جمعه 5 اردیبهشت 1393 ساعت 20:00

قشنگ بود...آفرین...^________^

ممنون...

لاله جمعه 5 اردیبهشت 1393 ساعت 15:53

مرسى....مهساجووووووون.....چرا به یاشار نمیگى دوسش دارى؟

هر دومون مغروریم نمی شه دیگه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.